الهی......

الهی ، همچو بید می لرزم مبادا که به هیچ نیرزم

الهی ، به حرمت آن نام که تو دانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی که ما را از وسوسه و از هوای نفسانی و از غرور نادانی نگاه دار که می توانی

الهی ، ندانستم ، چون دانستم نتوانستم

«خواجه عبد الله انصاری»
نظرات 3 + ارسال نظر
دختری از جنس بلور پنج‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.lovelytimes.blogsky.com

به نام خدا
سلام دوست عزیز...خوبید؟
الهی امین....
الهی هر چی بدبختی و مشکلات سره رها جوونا هست همه بر داشته بشن.....
الهی امین...
یا حق!

امیررضا ناصری جمعه 5 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ق.ظ

همین باش علی جان. درون و بیرون خودت را یکی کن.
آفرین . دلم را روشن کرد انتخاب هایت.

سلام

ممنون که سر زدید

امیدوارم که از متن خوشتون اومده باشه

روز بکوشیم و شب زنده داری کنیم تا شکر یک نعمت از لا یتناهی کنیم

در نور باشی

غریبه سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:18 ب.ظ http://gharibehtak.blogsky.com

سلام از جملات قشنگتون لذت بردم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد